1.0 Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> خوش بین باش...
مرضیه و سعید

گر عشق نباشد به چه کار آید دل؟

احمقانه خوشبین باش...

اولین باری که این جمله رو شنیدم خندیدم...و به کسایی که این جمله رو بارو دارن غبطه خوردم...گفتم خوش بحال اونایی که اینجورین...حتی تو بدترین شرایط  هم نقطه روشنایی رو میبینن و نا امید نمیشن...

نا امیدی گناه کبیره است...

حالا دیگه غبطه نمیخورم...چون خودمم از همونام!احمقانه خوشبینم...خوش بینم به زندگیم...خوش بینم به اینکه سعید منو میبخشه و دوباره همه چی از نو شروع میشه...حتی قشنگ تر و عاشقانه تر از قبل....

4 روزه که به سعیدم اس ندادم...خودمو نگه داشتم...تا تنها باشه...میخوام خودش تصمیمشو بگیره...اگه منو خواست که طبق قول و عهدم تا آخر عمر باهاش میمونم...بی نهایت وفادار تر از قبل...و با ذهن زخم خورده ای که از قبل هوشیار تر شده،با فکری که از قبل بزرگتر شده...و دلی که از قبل عاشق تره...

عشق...چه کلمه مقدسی...یادمه اولین باری که با سعید حرف میزدم تو ذهنمم نمیگنجید یه روزی این مرد جذاب و خودشیفته ، که به اندازه من یا شایدم بیشتر مغروره بشه عشقم...افسوس که عشقم رو خیلی دیر کشف کردم...خیلی دیر...

درست وقتی فهمیدم عاشق سعیدم بودم که اونو از دست دادم...بدون اینکه حتی فرصت ابراز عشقم رو داشته باشم...بدون اینکه از اینکه یکی رو عشقم بدونم و از بودن باهاش لذت ببرم عاشق شدم...وقتی عشقمو فهمیدم که دیگه همه چی تموم شده بود...

سعید داشت ازم جدا میشد...مقصر خودم بودم...حماقت کرده بودم...اونم نتونست منو ببخشه...

اما نه...هنوز هیچی تموم نشده...هروقت به پایان فکر میکنم این صدا تو ذهنم میپیچه: " نا امیدی گناه کبیره است"

پس من ناامید نمیشم...امیدوارم به روزی که دستای عشقم تو دستم باشه...و از گرمای دستم تنش گر بگیره...مطمئنم روزی میرسه که عشقم رو محکم بغل میکنم و طوری به خودم فشارش میدم که تو هم حل بشیم...و بوسه های داغ عاشقانه ای که بعدش بینمون رد و بدل میشه و از خود بیخودمون میکنه...روز وصال در راهه...من حتما به عشقم میرسم...

آره...من یه دختر قوی ام که کنار نمیکشم...به هرقیمتی که شده برای رسیدن به عشقم میجنگم...قشنگی عشق به همینه...

شاید سعید این  حرفامو هیچوقت نخونه...اما هروقت خوند بدونه که عشق منه و امیدمه برای زندگی...نه...من از عشق و امیدم نمیگذرم...

ازم خواستی عاقلانه عاشقت بشم...حالا ببین چی به روزم آوردی؟

اونقد غرق تو عشقت شدم که دیگه خودمو زندگیمو فراموش کردم...همه کارایی که میکنم برای اینه که به برسم...

درسامو میخونم...چون تو ازم خواستی...گفتی برای رسیدن به هم باید درسامو بخونم...گفتی "جایزه این مدت تلاشت میشه سعید جونت برای همیشه"....این حرفتو یادته؟

تنها هدفم تو زندگی تویی...و میدونم بهت میرسم...آره...من احمقانه خوش بینم...

 



نظرات شما عزیزان:

آنه شرلی
ساعت17:00---29 فروردين 1393
ببخشید خوشگلم خیلی دوس داشتم بقیه دلنوشته هاتو بخونم ولی تا وسطای وبت که رفتم حالم بد شد...خییلی بد فرم گذشتم داره جلوم تکرار میشه...
وبتو بخاطر تو لینک میکنم تو وبم


آنه شرلی
ساعت16:40---29 فروردين 1393
عزیزم اون نظر قبلیو ثبت نکن..
حرفامو خودمونی زدم بهت


آنه شرلی
ساعت16:38---29 فروردين 1393
دختر دی ماهی و لجباز عین خودم
نمیتونم بگم دست بکش ازش چون درکت میکنم..ومیدونم نمیکشی....
همینو بدون که تو...دختر دی ای...ارزشت بالاتراز دخترای دیگس...دختر دی خاصه...
خواهش میکنم...با التماس بهش... ارزش خودتو کم نکن...
تجربه دارم که میگم گلم...
من 9 سال مثه تو امیدوار بودم..ولی اخرش اتفاقی افتاد که باور کردم بایدفراموشش کنم....و موفق شدم... اونم با از دست دادن خیلی چیزا همراه بود.
چون طرفم دیگه شخصیتی واسم نذاشته بود ...
اینو بهت بگم...مواظب خودت باش مواظب احساساتت باش...بازم میگم تو دختر دی ای...
خانومی نذاری یوقت بهت بگه "کَنه"...
به من گفت..خورد شدم...حواست باشه.اینو بدون اگه عاشقت باشه برمیگرده حتی اگه مقصر تو باشی...
بازم میگم دختر دی ماه و التماس به پسر هرررگززز....حالا میخواد هرکی باشه.یاد بگیر جز بخدا التماس هیییچ کسیونکنی.
ببخشید فضولی کردم...پیشنهاد خواهرانه بود..همین.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 29 فروردين 1393برچسب:,ساعت 16:3 توسط ..:: Marziyeh ::..| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



ارکیدو - آتلیه عکاسی - اوکسیژن - یک گرافیک | زمرد آگهی - درگاه پرداخت